کانال تلگرامی اندیشه آزاد

این وبلاگ بروز نیست. پستهای مربوط به اندیشه آزاد را از کانال تلگرامی اندیشه آزاد دنبال کنید. به این ادرس:

https://t.me/rahabal1

نوشته‌شده در عمومي | برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

میدان میلیونی، توهم یا واقع گرایی؟

اینروزها افرادی شعار «میدان میلیونی» را تبلیغ میکنند و از مردم میخواهند برای روز موعودی آماده شوند که میلیونها نفر در اعتراض به حاکمیت به خیابانها آمده اند. حرف اینها این است که هیچ حکومتی چنین توانی را ندارد که میلیونها نفر را سرکوب کند و بنابراین با حرکت میلیونی حکومت عقب نشینی خواهد کرد یا حتی سرنگون خواهد شد. استناد این افراد به جنبشهایی است که در کشورهای شرق اروپا صورت گرفت و در نهایت منجر به تغییر نظام در این جوامع شد.
من پیش از هر استدلالی طرفداران و مبلغان میدان میلیونی را ارجاع میدهم به جنبش سال 88 در ایران. در آن حرکت میلیونها نفر به خیابانهای تهران و شهرهای دیگر آمدند تا حکومت را به خواستی مدنی یعنی انتخاباتی در چهارچوب همین نظام وادار کنند. حکومت توانست این جنبش را سرکوب کند بدون انکه به خواسته معترضان پاسخ بدهد و حتی حاضر شود آراء انتخابات را بازشماری کند. اگر انقلاب سبز 88 با خواسته ای در چهارچوب نظام به شکست انجامید چطور انتظار دارید انقلاب فیروزه ای با خواسته ای رادیکال به پیروزی بینجامد؟

سرکوب میلیونی
نیروهای سرکوب گر در ایران هنگام برخورد با مردم با وسیله ای شبیه به باتوم وارد میدان می شوند و تجمع کنندگان را کتک میزنند. باتومی که اینها حمل می کنند شاید بهتر باشد که گرز یا چماق نامیده شود زیرا شدت ضربه های آن چنان سنگین است که اگر یکبار به شما اصابت کند بعید میدانم درد آن را فراموش نمایید کما اینکه همینک من دردی که در سال 88 بر اثر یک ضربه باتوم به سرم ایجاد شد را جس میکنم. هنگام برخورد این ضربه به سرم، احساس گیجی و بی حالی شدیدی داشتم بطوریکه با همه توان میخواستم خود را به جای آرامی برسانم و استراحت نمایم. لااقل دهها نفر دیگر را نیز میشناسم که بعد از ضربه خوردن چنین حسی داشتند.
نیروهای سرکوبگر بدون وقفه جمعیت را کتک می زنند. آنها وقتی با جمعیت انبوه مواجه می شوند، وقت خود را برای کتک زدن به یکنفر تلف نمی کنند گویی خودشان هم میدانند که تنها یک ضربه کارساز است. بدون وقفه افراد گوناگون را کتک میزنند و متاسفانه در برخی از موراد ضربه هایی به نقاط حساس بدن افراد وارد میکنند که گاه حتی باعث بیهوشی انها می شود. اغراق نخواهد بود اگر گفته شود در تجمعات بزرگ گاه یک نیروی سرکوب گر بیش از هزار نفر را در یکروز کتک میزند.
خیابانهای اصلی تهران طوری بازسازی شده اند که برای تحرک و تدارکات نیروهای سرکوبگر بسیار مناسب هستند. بخشی از خیابان به «خط ویژه» موسوم شده است که دو طرف آن نرده کشی شده است و در مواقع عادی فقط اتوبوسهای شهری و خودروهای خاص اجازه تردد در آن را دارند. هنگام تظاهرات و تجمعات مردمی خط ویژه تبدیل به «خط یگان» ویژه می شود بطوریکه فقط خودرو ها و موتورسواران نیروهای سرکوبگر اجازه ورود و تردد به انجا را پیدا میکنند. بنابراین نیروهای سرکوبگر به آسانی میتوانند خود را به قلب جمعیت برسانند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار دهند.
یکی از راهکارهایی که در سال 88 برای سرکوب تظاهرات مورد استفاده قرار گرفت، استقرار تک تیراندازها در پشت بام ساختمانهایی بود که در خیابانهای محل برگزاری تجمعات قرار دارند. ماموران مستقر در خیابان بطور معمول بسوی مردم شلیک نمی کردند اما گاه صدای رگبار تیراندازی به گوش میرسید. بنظر می رسید که گلوله های شلیک شده توسط ماموران خیابانی مشقی بودند و بیشتر برای گسترش فضای رعب و وحشت مورد استفاده قرار می گرفتند اما این همه ماجرا نبود، همزمان گلوله ای از پشت بام بسوی یکی از تظاهرکنندگان شلیک میشد. وقتی پیکر خونین فرد گلوله خورده در فضایی آکنده از صدای رگبار گلوله نقش بر زمین میشد، رعب و وحشت به اوج می رسید و اکثر مردم فقط به فکر فرار از صحنه بودند، تنها افراد اندکی که شجاعت و توان جسمی بیشتری داشتند ممکن بود همچنان در صحنه بمانند تا به فرد گلوله خورده یاری برسانند.
علاوه بر سرکوب میدانی تظاهرات، شیوه های دیگری نیز بکار گرفته می شود تا از استمرار یا تداوم حرکتهای میدانی جلوگیری می شود. مانند:
– شکنجه و تجاوز به دستگیرشدگان و انتشار اخبار مربوط به آن برای گسترش فضاء رعب و وحشت
– عکس برداری از تظاهرکنندگان و انتشار آن در رسانه های پرتیراژ دولتی و حتی صدا و سیمای حکومتی و درخواست شناسایی و معرفی حاضران
– ایجاد کمپین های صوری توسط نیروهای سایبری جهت تفرقه در مورد تاریخ، ساعت و مکان برگزاری تجمع
– گسترش جنگ روانی جهت ناامید کردن فعالان جنبش. بعنوان مثال اگر تظاهرات در تهران برگزار شود گفته میشود شهرستانها خاموش هستند یا بعکس. یا در مثالی دیگر انتشار ویدئوی افرادی که از ضربات چماق، صدای رگبار گلوله و در مجموع فضاء دهشت بار در حال فرار هستند و نسبت دادن ترسو و بی جربزه به تظاهرکنندگان ایرانی.
– نفوذ در جمع تظاهرکنندگان در میدان برای هدایت آنها به سمت انجام عملیات تخریبی مانند به آتش کشیدن مغازه ها یا اموال سایر شهروندان. در این روش گروههایی از مردم با حکومت همصدا می شوند که تظاهرکنندگان اغتشاش گر هستند. بعلاوه بخشی از رکود بازار به اغتشاشات و تعطیلی مغازه ها هنگام تظاهرات نسبت داده می شود و در این مورد شوهای تلویزیونی از صدا و سیما پخش می گردد. نمونه این شوها را در سال 88 به کرات تماشا کردیم.

گفتگو با نیروهای سرکوبگر
طرفداران «میدان میلیونی» از مردم میخواهند که با نیروهای مسلح گفتگو نمایند و لااقل بدنه آنها را قانع کنند که از شلیک یا حتی هرگونه برخوردی با معترضان خود داری نمایند. باید توجه داشت که در ایران در شرایط بحرانی نیروهایی که بطور مستقیم رو در روی مردم می ایستند و با تظاهرکنندگان مقابله میکنند، نیروهای ویژه ای هستند که به بخشهایی از سپاه، بسیج و نیروی انتظامی وابستگی دارند. پیش از آنکه بخواهیم با این نیروها گفتگو کنیم بهتر است تا حدودی در مورد طرز فکر و رفتار آنها شناخت پیدا کنیم:
– این افراد نه تنها با تجمع کنندگان در خیابان بلکه با کل مردم دشمنی دارند. مبنای فکری آنها استناد به سوره عصر در قرآن می باشد، آنجا که خداوند قسم میخورد بشر در زیانکاری است. به عقیده آنها همه انسانها فاسد و گناهکار هستند مگر گروهی اندک که پیرو ایدئولوژی خاصی باشد.
– رفتار جنسی آنها بر پایه اصل «نیاز مرد و تمکین زن» می باشد بعبارت دیگر آنها در رابطه جنسی با همسر خود نیز تجاوزکارانه رفتار میکنند.
– استفاده از فحشها و الفاظ رکیک در گفتگوهای آنها بسیار رایج است. بیشتر این ناسزاها مفهوم جنسی دارد و تجاوز به فرد یا بستگان نزدیک او را در بر می گیرد.
– فعالیتهای اجتماعی آنها محدود و در ارتباط با همگروههای خود می باشد. هیئتهای مذهبی و به اصطلاح فرهنگی خاص خودشان را دارند. در تورهای مسافرتی یا زیارتی خاصی شرکت میکنند و برای گپ و گفتگو هم پاتوقهای معینی دارند.
بطور کلی نوع رفتار و ادبیات آنها موجب شده است که شکافی بینشان و سایر مردم بوجود بیاید بطوری که امکان گفتگو با آنها میسر نباشد.
نکته مهم دیگر اینکه در سرکوب تظاهرات مردمی از نیروهای غیرایرانی نیز استفاده می شود. در سال 88 گزارشهای مستندی از حضور مزدورانی که بزبان عربی حرف میزنند در میان نیروهای سرکوبگر دریافت شد. گفته میشود از آن زمان تاکنون افراد خارجی بیشتری جذب نهادهای سرکوبگر شده اند.
کسانی با شعار گفتگو با بدنه نیروهای مسلح تصور میکنند میتوان با این روش امکان سرکوب را از حاکمیت گرفت، توجه داشته باشند که شرایط برای این منظور در سال 88 بسیار مهیاتر از اکنون بود از جمله حضور موسوی و کروبی بعنوان شخصیتهایی برآمده از داخل نظام و خواهان حفظ جمهوری اسلامی، مطالبات جنبش در چهارچوب نظام و قانون اساسی آن. با اینحال نیروهای سرکوبگر همچنان در صف حاکمیت باقی ماندند و جنبش را خفه کردند. حال چگونه انتظار دارید که در یک جنبش رادیکال و رویایی مستقیم تظاهرکنندگان با حاکمیت، نیروهای سرکوبگر به مردم بپیوندند و همه اصول خود را به کلی نادیده بگیرند؟

تظاهرات میلیونی تیر خلاص است و نه راهکار مبارزه
بنابر آنچه گفته شد در رژیمهایی مانند جمهوری اسلامی امکان سرکوب جمعیت میلیونی پیش بینی شده است و توان لازم برای اعمال آن وجود دارد. انقلابهای رنگین که در کشورهایی مانند اوکراین و گرجستان بوقوع پیوستند در شرایطی ایجاد شدند که این کشورها بعلت فقز اقتصادی و بحران درونی بعد از فروپاشی شوروی هنوز فرصت نیافته بودند تا نیروهای امنیتی و انتظامی خود را برای مقابله با شرایط بحرانی مهیا کنند. بعلاوه این کشورها هنوز متکی به قدرتهای خارجی بودند و و این قدرتها نیز با انقلاب مردم همراه شدند.
راهکار مبارزه با جمهوری اسلامی از طریق تظاهرات خیابانی در شرایطی که توان سرکوب وجود دارد و هنوز انسجام داخلی نظام برای بکارگیری این قدرت از بین نرفته است، آسیب جدی به رژیم وارد نمیکند بلکه ریسک سرخوردگی جامعه و خاموش شدن نیروهای فعال در آن بسیار بالاست. مسیر مبارزه باید بگونه ای انتخاب شود که در گام نخست انسجام درونی و کارایی نظام را مورد هدف قرار دهد.
اعتصابهای سراسری مانند اعتصاب کامیونداران، رانندگان تاکسی و معلمان در سطح گسترده، تعطیل کردن مدارس و دانشگاهها (بوِیژه دانشگاه آزاد با نپرداختن شهریه)، کاهش استفاده عموم از خدمات بانکی (بویزه به حداقل رساندن میزان سپرده ها)، نپرداختن پول آب و برق و دهها کمپین اجرایی دیگر میتواند همراه با فشار تحریمها رژیم را بسوی فروپاشی و در نهایت ازمحلال هدایت کند.
تظاهرات میلیونی زمانی موثر و کارساز خواهد بود که نظام بواسطه کمپینهای سراسری توان سرکوب را از دست داده باشد و جامعه بین المللی نیز از مردم داخل خیابانها حمایت کند، در این نقطه است که حاکمیت تسلیم خواهد شد اما به باور این نگارنده تظاهرات نابهنگام و فراخوانهای بی پایه به تجمع در خیابان به نفع حاکمیت خواهد بود زیرا ضمن احتمال سرخوردگی در جامعه شناسایی و دستگیری برخی از لیدرهای حرکتها را در پی خواهد داشت.

برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

چرا خداباور هستم؟

بنظر من یکی از مسخره ترین نظریات این هست که تصور کنیم موجودی در جایی هست، قدرت مطلق دارد و هر کاری دلش خواست می تواند انجام دهد. در واقع مفهومی که ما از خدا در ذهن داریم ما را بسمت خداباوری یا انکار خدا سوق میدهد.

آفریدگار
برای من این خدای دوران کودکی بود. میز، صندلی، کتاب، تلویزیون و هواپیما سازنده ای دارد. درخت، رودخانه، خورشید و ستارگان را چه کسی ساخته است؟ خیلی زود قانع شدم که اینها را هم خدایی ساخته است و خوشحال از کشف حقیقت،اما این خوشحالی خیلی دوام نیاورد. سئوال بزرگتری برایم ایجاد شد و آن اینکه خدای سازنده طبیعت را چه کسی ساخته است. اگر موجودی مانند گیاه سازنده دارد چه کسی خدای به آن بزرگی و با عظمت را ساخته است. فیلسوفهای خداباور به این سئوال اینطور جواب می دهند که موجودات بخاطر محدودیت و ضعفی که دارند نیاز به آفریدگار دارند اما خدا که قدرت مطلق و نامحدود است، فراتر از این است که نیاز به سازنده یا علت داشته باشد. با رسیدن به این پاسخ، مشکل جدیدی برایم ایجاد شد، خدا چیست. برای این سئوال دیگر پاسخی بدست نیاوردم و سئوال دیگری برایم ایجاد شد: اصلن چه نیازی هست که برای درک جهان هستی، موجودی را تصور کنم که درک آن از درک خود جهان دشوارتر است؟ بنابراین بیخیال خدا شدم و به زندگی خود مشغول. بعدها متوجه شدم که بسیاری از دانشمندان نیز همینکار را کرده اند. قوانین فیزیک پدیده ها را توضیح می دهند اگر هم جایی کم بیاورند می توان امید داشت که در آینده پاسخی پیدا شود. چه نیازی هست که خود را درگیر چنین خدایی کنیم. این شد که پس از دوره ای کوتاه با این خدا، خداحافظی کردم.

خدای مهربان
این خدا همان موجودی است که وقتی خواسته ای داریم، بسراغش می رویم. در دوران بیماری،ترس، بی پولی، دستگیری و خلاصه موقع گرفتاری ها این خدا است که باید به داد ما برسد البته فقط رخدادهای منفی نیست که نقش این خدا را در زندگی پر رنگ می کند، بسیاری برای رسیدن به آرزوهای خود نیز از این خدا یاری می خواهند. من خاطرات خوشی از این خدا دارم و هنوزم گاهی بسراغش می روم اما متوجه شدم که چنین خدایی می تواند یک سنگ یا هرچیزی باشد که باور داشته باشیم قدرتی آنسوی قوانین فیزیکی دارد. در جای جای جهان مردم به چیزهای مختلفی از گاو و سنگ گرفته تا خورشید و ماه متوسل میشوند برای اینکه به خواسته های خود برسند. خدای خوبی است اما بیشتر یک حس است، گاهی هم آدم را ناامید می کند. وقتی سرعقل میایی و سرحال هستی می بینی چندان هم خدا نیست. اگر دارو، تلاش خودت یا کمک دوستانت نبود از این خدا هم کاری ساخته نمیشد.

خدای واحد
قوانین فیزیک پدیده های جهان رو توضیح می دهند بدون آنکه نیازی باشد تا فاکتوری بنام خدا را وارد معادلات کنیم اما مسئله اینجاست که آنها تفاوتی بین من و یک ماشین قائل نیستند. من خود را صاحب اراده میدانم، میتوانم ادامه این مطلب را بنویسم یا ننویسم، در هر دوصورت فیزیک و بیولوژی رفتار من را توضیح می دهند اما اراده ای که در پس این رفتار هست را تنها خود من درک می کنم. من از اینجا نتیجه می گیرم چیزی برتر و بالاتر از قوانین فیزیکی نیز در من وجود دارد. حالات بیایید به کل موجودات زنده روی کره زمین در طول زمان نگاهی بیندازیم.
روزگاری در جهان دایناسورها کاملترین موجودات روی زمین بودند، زمانی میمونها و امروزه انسانها. در طول زمان کاملترین موجود پیچیده تر و تکامل یافته تر از پیشینیان بوده است. این روند از دوران موجودات تک سلولی تا امروز ادامه داشته است. از نظر قوانین فیزیکی و دانش بیولوژی ممکن بود چنین روندی بوقوع نپیوندد کما اینکه در سیارات دیگری که ما اکنون می شناسیم، چنین روند تکاملی شکل نگرفت. اما آینده جهان چگونه خواهد بود؟
براساس آنچه در گذشته اتفاق افتاده است، این فرضیه که روند تکامل ادامه پیدا خواهد کرد منطقی تر بنظر می رسد. اگر فرض کنیم روند تکامل طی خواهد شد میلیونها سال بعد یا صدها میلیون سال آینده موجوداتی زندگی خواهند کرد با توانایی مغزی بسیار بیشتر از انسان امروزی که بسیاری از مسائل و مجهولات امروز ما را نخواهند داشت. فرض کنیم روند تکامل همواره ادامه خواهد یافت، موجودی که در بینهایت سال آینده زندگی خواهد کرد، درکی بی نهایت از جهان و خردی بینهایت خواهد داشت. باور داشتن به خدا یعنی همین، یعنی جهان روندی تکاملی را طی میکند  بسوی غایتی با شعور و درک نامحدود می رود.

دیدگاهی بنویسید

جنگ روانی

چگونه درباره افراد و گروههای سیاسی وابسته به جمهوری اسلامی در خارج از کشور افشاگری کنیم؟

نوشته‌شده در عمومي | دیدگاهی بنویسید

نقش شاهزاده رضا پهلوی در رهبری جنبش آزادی خواهی مردم ایران

شاهزاده رضا پهلوی تا چه حد نقشی مثبت در تحولات جاری ایران داشته است؟ توان رهبری او به چه میزانی است و در جنبش آزادی خواهی مردم ایران چه میزان میتوانیم به او اعتبار بدهیم؟
خیزش سال 88 در ایران از حرکتهایی بود که رهبر مشخص یا ستاد فرماندهی نداشت. رهبری این جنبش شبکه ای بود و البته تاثیر همه افراد و گروههای مشارکت کننده در آن یکسان نبود.
در رهبری شبکه ای درک عمومی از میزان اعتبار هر شخص یا سازمان نقش موثری در جهتگیری و حرکتهای نهایی ایفا می نماید. ایران امروز در آستانه انقلاب یا خیزش عمومی دیگری است. فرصت چندانی نداریم تا افراد و سازمانهای شاخص را اعتبارسنجی کنیم تا اینبار به پیروزی قطعی دست یابیم.
در سال 88 بسیاری از گروهها و جریانهای خارج از کشور متوجه شدند که از جامعه ایران بسیار عقبتر هستند و در مواردی درک درستی از فضای مدنی ایران ندارند. بر همگان آشکار شد که ظرفیت تغییر اساسی در ایران وجود دارد و اقتدار جمهوری اسلامی ستونهای لرزانی نیز دارد. این آگاهی از فضای ایران موجب شد که خارج کشوری ها فعال تر شود و با امید بیشتری وارد صحنه شوند. حکومت هم بیکار ننشست و با اعزام افراد خاص به خارج از کشور تلاش نمود تا اشراف و کنترل بیشتری بر جریانها پیدا کند علاو بر این نیروی سایبری-اطلاعاتی جمهوری اسلامی نیز فعال تر شد و افرادی از داحل کشور با گروههای خارج از کشوری تحت عنوان مخالف ارتباط برقرار کردند. رضا پهلوی هم در دوران پس از انقلاب سبز بگونه ای فعالتر وارد صحنه شد و طبیعی بود که حکومت نیز دامنه اشراف و کنترل خود را بر او افزونتر نمود.
از فعالیتهای برجسته شاهزاده در این دوران می توان به این موارد اشاره کرد:
– مشارکت در ایجاد شورای ملی
– تاسیس تلویزیون افق ایران
– ارائه طرح براندازی و راهکار برای تغییر نظام
– ملاقات با شخصیتهای سیاسی و گفتگو با آنها درباره نظام آینده ایران
در این گفتار کوتاه با جمع بندی عملکرد شاهزاده سعی میکنم میزان اعتبار و نقش او در رهبری شبکه ای جنبش آزادی خواهی را روشن تر نمایم.

نوشته‌شده در عمومي | دیدگاهی بنویسید

مهندسی افکار عمومی در انتخابات ایران

در ساختار قدرت و سیاست ایران رئیس جمهور در عمل نقش مجری و تدارکاتچی را دارد و قادر نیست پاسخگوی مطالبات جامعه باشد. پس چگونه است که افکار عمومی در سطح وسیعی به نمایش موسوم به انتخابات اقبال نشان میدهد؟
حکومت ایران در دوران انتخابات با این روشها افکار عمومی و جامعه را مهندسی می کند:
– معرفی نامزدهای گمنام با گفتار و شخصیتهای مضحک جهت توزیع جوکهای انتخاباتی
– وعده های عوامگرایانه مانند ایجاد میلیونها شغل یا پرداخت یارانه نقدی
– شوهای تلویزیونی تحت عنوان مناظره با افشاگری های کم سابقه
– ایجاد فضاهایی برای شادی کردن
– اعلام «ویژگی خاص انتخابات این دوره»
– برپایی کمپینهای تحریم و رای ندادن جهت زمینه سازی برای مهم جلوه دادن آمار مشارکت
– مانور تبلیغاتی از حضور مردم در انتخابات
– اعلام ارقام و آمارهای ساختگی از مشارکت مردم

دیدگاهی بنویسید

شاهزاده رضا پهلوی از شورای ملی برکنار شد

شاهزاده رضا پهلوی از ریاست شورای ملی ایران برکنار شد. هنوز هیچ خبرنگار یا رسانه ای نتوانسته است با او در مورد این واقعه گفتگویی داشته باشد اما خوشبختانه تلویزیون شفق ایران در برنامه ای ویژه ابعاد گونانگون مسئله را روشن کرده است. به گزارش خبرنگار ما از این برنامه توجه نمایید:
حاج مهدی زمانی در توضیح برکناری شاهزاده به بینندگان اعلام کرد: همانطور که می دانید، هیچکس در این شورا تصمیم گیرنده نیست. تصمیمات از سوی سازمانهای غیبی گرفته می شود و ما همه مامور، نه ببخشید مجری هستیم. بنابراین شما مردم پاک آریایی از ما سئوال نکنید که چرا شاهزاده از شورا برکنار شد.
نازی گلستانی در برنامه مزبور گفت: من خیلی شاهزاده رو دوست دارم اما راستش بنظرم بدرد ریاست شورا نمی خورد. ادم دموکراتی بود اما شجاعت نداشت. هر وقت تنها میشدیم، این من بودم که برای لب گرفتن از او اقدام می کردم. شاهزاده نه تنها مقاومت نمی کرد بلکه وقتی گرم میشد، همکاری هم می کرد. از این نظر مرد دموکرات و فوق العاده ای بود اما ته ذهنش سلطنتی فکر می کرد و به خیالش تا آخر عمر باید با یک زن زندگی کنه. من بعنوان یک جمهوری خواه همیشه به او گوشزد می کردم که همسر آدم باید انتخابی و دوره ای باشه. شاهزاده هیچگاه مخالف حرفهای من حرفی نمی زد اما طوری هم عمل نمی کرد که خیالم از بابتش راحت باشه.
نازی خانم در ادامه افزود: حالا هم بنظر من اتفاق زیادی نیفتاده که بخواهیم شلوغش کنیم. در سازمان مجاهدین رهبر غیب میشه، کسی هم صداش بلند نمیشه. شاهزاده که غیب نشده فقط برکنار شده.
آقا رضا پیرداده اما از زاویه دیگری به برکناری شاهزاده اشاره کرد و گفت: شورای ملی خرج دارد. بدون پول که نمیشود مبارزه کرد و رژیم سرنگون کرد. من اگر با لباس کارگری بیایم در تلویزیون مردم حاضر می شوند برای سرنگونی رژیم اقدامی کنند؟ شورای ملی به شخصیتی نیاز دارد که مردم بخاطرش کمک مالی کنند. با دو جابجایی دو تا جنس از سوی گمنامیان چطور می شود خرج شورا را تامین کرد؟ امدادهای غیبی کمک می کنند ولی ما برای فعالیت چشممان به جیب مردم است.
بدنبال برکناری شاهزاده از لس آنجلس نیز گزارش می رسد که چند برنامه ساز تلویزیون تاکنون بیشتر از 500 بار از روشهای مختلف تلاش کرده اند با شاهزاده تماس حاصل نمایند که هنوز موفق نشده اند.
قفقازستان روز جهانی شوخی و خنده را به همگان شادباش می گوید. سیزده بدر خوبی داشته باشید.
منبع: قفقازستان

نوشته‌شده در بی مزه | برچسب‌خورده با , , , , , | دیدگاهی بنویسید

من که میرم رای میدم، میخوای بده می خوای نده !

وقتی نزدیک به موعد انتخابات در جمهوری اسلامی میشود بسیاری از افراد در دو صف مختلف قرار می گیرند. یک عده دعوت به رای دادن می کنند که البته حال و روز آنها مشخص است و من هم الان فحش یا ناسزای جدیدی بیاد نمی آورم که بخواهم نثار آنها کنم اما این مطلب متوجه کسانی است که مردم را از شرکت در انتخابات نمایشی نهی می کنند.من برای سهولت در گفتار اسم این گروه را می گذارم سرخابی. سرخابی ها وقتی نزدیک به انتخابات می شود این شعارها را تکرار مکرر می کنند که: رای نمیدم، رای ندهید، خاک برسرتون اگر رای بدهید، الاغ هستید که رای می دهید، مگه چشمتون کوره و واقعیتها رو نمی بینید که رای می دهید و….
در این پست می خواهم این نکته را یادآوری کنم که خدمت سرخابی ها به نظام جمهوری اسلامی اگر بیشتر از اصلاحی ها نباشد، کمتر نیست.

مشروعیت نظام
سرخابی ها استدلال می کنند که شرکت در انتخابات باعث مشروعیت بخشیدن به نظام می شود. به گفته اینها مسئولان نظام اسلامی آمار میزان مشارکت مردم را در جیبشان می گذارند و در ملاقات با همتایان خارجی خود با استناد به آن می گویند مردم نظام را دوست دارند و در ایران دموکراسی حاکم است. از آن سو لابی های موسوم به اصلاح طلب هم در بوق و کرنا می کنند که مثلن روحانی و لابد در انتخابات آتی جنتی اینقدر میلیون رای آورده است و با اینجور داستانها مشروعیت نظام را توجیه می کنند.
اینها در واقع دارند بمن و شما تلقین می کنند که میزان مشارکت مردم در نمایش انتخابات در میزان مشروعیت نظام موثر است. این در حالی است که در نظامهای دیکتاتوری میزان بالای شرکت مردم در انتخاب بهیچ وجه نماد مشروعیت نیست. نمونه های انتخابات در شوروی سابق، حکومت صدام حسین، نظام بشر اسد و بسیاری مثالهای دیگر نشان میدهد که آراء شرکت کنندگان در اینگونه نمایشها عامل مشروعیت نیست.
اینها حضور پررنگ و کم رنگ مردم در پای صندوقهای رای را نیز به مشروعیت نظام ربط میدهند، این در حالی است که برای حکومتهای دیکتاتور و از جمله حکومت ایران نمایش و مانور در پای صندوقهای رای کار آسانی است. جمعیت بالا و متراکم تهران و شهرهای بزرگ و نیز وجود نیروهای سازمان یافته حکومتی، برگزاری چنین نمایشهایی را آسان کرده است.
شعار برای رای ندادن زیبا است اما وقتی رای دادن یا ندادن ما تاثیری بر سرنوشت ما ندارد، سرخابی ها چه اصراری دارند که روز و شب بگویند رای ندهید ؟ بله سرخابی ها در واقع با شعار دعوت به رای ندادن بطور کجکی دارند بما تلقین می کنند که در نظام اسلامی رای مردم موثر است.

خاک بر سر فعالان مدنی
من از همین الان بشما قول میدهم که انتخابات اسفند 94 باشکوه تر از انتخابهای قبلی برگزار خواهد شد. البته از شکوه خانم خودمان و سایر شکوهها عذرخواهی میکنم، بعضی ها به این نمایش یا مانور انتخاباتی صفت باشکوه داده اند و من هم یکباره جوگیر شدم. موضوع اینجا است که فناوری نمایش انتخابات در کشور بسیار پیشرفت کرده است و مهندسان این رشته هرطور که دستور یا مصلحت آمده باشد، این نمایش را اجرا می کنند. سرخابی ها که همیشه از قبل به مردم هشدار داده اند که رای ندهید، بعد از پایان نمایش هم ظاهر می شوند و به فعالان مدنی می گویند، بکشید، توسری بخورید، حقتان است، ما که از اول گفته بودیم رای ندهید.
سرخابی ها خیلی هم خشن نیستند. بعد از پایان نمایش بسراغ شما می آیند و می گویند، ببینید این مردم شعور ندارند و با رای خودشان باعث تثبیت نظام شده اند. حالا دیگر نظام با وجود این مردم ابله تثبیت شده است. اشکالی ندارد، تو فعلن برو کتاب بخوان یا وبلاگ بنویس، در انتخابات بعدی همگی با شکوه بیشتر از مردم دعوت می کنیم رای ندهند تا انتخابات باشکوه دیگری برگزار نشود.
سرخابی ها در حمله به فعالان مدنی و چهره های شاخص جنبش آزادی خواهی قدرت مانور بیشتری دارند. آنها بر خلاف اصلاحیون بزبان گفته اند که برانداز هستند و با تمامیت جمهوری اسلامی مخالف هستند. اینها دعوت به رای ندادن را سند می کنند که از ته جیب هم به نظام وابسته نیستند و بنابراین دستشان باز است که به راهبری چون مهندس حشمت طبرزدی هم برچسب بزنند که همچنان پیرو امام خامنه ای است و 13 سال حبس و شکنجه های گوناگون را بخاطر حفظ نظام تحمل کرده است. تعجب نکنید اگر سرخابی ها روزی سندی از همکاری شاهزاده با جمهوری اسلامی هم منتشر کردند. خب، آنها برانداز هستند و ماموریتشان، ببخشید مسئولیتشان برانداختن است دیگر.

من رای میدهم
سرخابی ها اغلب با دیدن عنوان این مطلب عصبانی می شوند. و بد و بیراه نثار می کنند که تو مزدور حکومتی و با رای دادن باعث بقای نظام جمهوری اسلامی میشوی. اما من نظرم را تکرار می کنم. رای دادن در یک ساختار دیکتاتوری هیچ مشروعیتی به نظام نمیدهد و نظام برای نمایش انتخابات به اندازه کافی سیاهی لشکر دارد. ممکن است این سئوال مطرح شود که اگر رای من اهمیت ندارد، چرا اصرار دارم رای بدهم؟
راستش اصراری در کار نیست. شاید هم رای ندهم. وقتی شورای نگهبان دو هفته مانده به انتخابات لیست افراد مورد تائید خودش را منتشر می کند تا کسی فرصت مانور نداشته باشد، وقتی رسانه های ایران بحای صحبت در مورد برنامه هر نامزد از شعار نامزدها صحبت می کنند، وقتی امام جمعه تهران بمن می گوید تو آنقدر بیشعور هستی که نه تنها نمی توانی رهبر کشورت را خودت انتخاب کنی بلکه نباید بدانی رهبر انتصابی آینده چه کسی خواهد بود، در واقع وقتی همه چیز بازی و مسخره شده است، من هم بازی خودم را دارم.
شاید با پوششی در حوزه رای گیری ظاهر شوم که سپاه سردار نقدی در زمان عادی اجازه استفاده از آن را نمیدهد. اگر در خارج از کشور باشم، ممکن است اینبار لخت به سفارت جمهوری اسلامی بروم و آنها هم طبق دستور مجبور به مدارا باشند. بهرحال الان بشما نمی گویم بازی من چطور خواهد بود، بچرخ تا بچرخیم.

انتخابات نامشروع
همانطور که گفتم سرخابی ها بجای پرداختن به اینکه ذات این انتخابات نامشروع است، بحث فرعی رای دادن یا رای ندادن را پر رنگ می کنند تا پس از پایان انتخابات به فعلان بگویند مردم نادان هستند و جمهوری اسلامی را دوست دارند و از شماها کاری ساخته نیست. جمهوری اسلامی این دروغ را بخورد مردم ایران میدهد که همه جای دنیا نهادی شبیه شورای نگهبان دارد و تقدم تصمیم گیری 12 نفر بر 80 میلیون نفر امری طبیعی است. اینها مسائلی است که جهانیان را باید متوجه کرد و در این راه از های و هوی سرخابی هم نباید هراسی بدل راه داد.
این دوره حدود 12 هزار نفر نامزد نمایندگی مجلس شدند. درصد کسانی که از سوی شورای نگهبان انتخاب خواهند شد، سند خوبی خواهد بود که جهانیان بدانند در ایران در واقع 12 نفر برای کل جمعیت تصمیم می گیرند. حکومت و سرخابی ها هم البته بازیهای خودشان اجرا می کنند. یک نفر را وسط می فرستند که بگوید رشت باید پایتخت ایران بشود، یکی را با کلاه مخملی در برابر دوربین میبرند که هنوز در عالم فیلم فارسی های قدیم است و… که می خواهند نتیجه گیری کنند شورای نگهبان در واقع سیاهی لشکرها را شناسایی و حذف می کند. خبرگزاری اسپوتنیک از هم اکنون بیاری این پروژه آمده است و تعداد بالای نامزدها را لشکرکشی برای انتخابات نامگذاری کرده است. حضور چهره ها شاخصی از اعضای شورای همبستگی مانند هرمیداس باوند، عیسا خان حاتمی، کورش زعیم، حشمت اله طبرزدی، اسماعیل مفتی زاده و …. و نیز حضور فعالان مستقلی مانند قاسم شعله سعدی هزینه رد صلاحیت را برای شورای نگهبان و کل نظام سنگین کرده است. حالا هر آزادیخواهی هم می تواند لیستی از رد صلاحیت شدگان بهمراه خود داشته باشد و بسادگی به جهانیان اثبات کند که اساس این اتنخابات نامشروع و نمایشی است.
جنبش آزادیخواهی مردم ایران نه اصلاح طلب است و نه سرخابی. آزادیخواهان ایران یه هیچ شخصی و به هیچ شخصیتی که در قدرت نیست و پست حکومتی ندارد، حمله ور نخواهند شد. رای دادن یا رای ندادن مسئله اصلی ما نیست، مسئله این است که انتخابات جمهوری اسلامی نامشروع و نمایشی است و چنین نمایشی هیچگاه نباید عنصر مشروعیت نظام تلقی شود.

دیدگاهی بنویسید

اهدا یک نسخه فتوکپی کلام الله مجید به مقام معظم رهبری

نوشته‌شده در بی مزه | دیدگاهی بنویسید

یکپارچگی ایران

برای من که خود را فردی ناسیونالیست میدانم حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران امری مقدس است اما قصدم از این نوشتار این نیست که مقدسات خودم را برختان بکشم یا اینکه شما را به آیین خودم دعوت کنم. من میخواهم بگویم اگر شما بی وطن یا بقولی جهان وطن هم باشید ذر صورتی که به اصول اولیه انسانی باور داشته باشید باید از یکپارچگی ایران دفاع کنید.

سیمای ایران تجزیه شده
طرفداران تجزیه ایران گاهی این بحث را مطرح می کنند که چه اشکالی دارد بجای یک کشور بزرگ بنام ایران با میلیونها معتاد، کارتن خواب، افراد عصبی و باورهای خرافی چند کشور پیشرفته با مردمانی مرفه داشته باشیم. این نحوه گفتگو برای من مانند این است که کسی بگوید چه اشکالی دارد تو را بکشم و به بهشت بروی، مسئله برای من این است که بعد از کشته شدن به کجا میروم . یک ایران 10 تیکه یعنی دهها هزار کیلومتر مرز بین المللی جدید در جهان. یعنی 10 ارتش جدید که باید از مرزهای خود محافظت کنند. ارتشهای جدید در منطقه خاورمیانه، شما فقط تصور کنید چه رقابت تسلیحاتی عظیمی براه خواهد افتاد و چقدر صحنه منطقه وحشتناک خواهد شد. گذرنامه های جدید، مقررات ویزا برای هز منطقه، دعواهای تازه بر سر ملیت بزرگان و شعرا، تاریخنگاری منطقه ای برای ایجاد هویت تازه و دهها موضوع دیگر که هزینه های آن بر مردم تحمیل می شود.

فرایند ایجاد کشوری جدید
فروپاشی شوروی و ایجاد کشورهایی جدید مثال خوبی در جهان معاصر است از فرایند تشکیل کشورهای تازه. وقتی منطقه ای از یک کشور می خواهد اعلام استقلال کند باید ساختار حکومتی لازم را فراهم کرده باشد. هر یک از جمهوری های شوروی رئیس جمهور، کابینه دولت، پارلمان و در کل نهادهای حکومتی را دارا بودند. در واقع در این جمهوری ها حکومتی وجود داشت که اعلام استقلال کرد. داشتن حکومت منطقه ای شرط لازم برای استقلال از دولت مرکزی است و البته برای پذیرفته شدن در جامعه بین المللی شرط کافی نیست کما اینکه اکنون دولتهایی چون قره باغ و آبخازیا اعلام استقلال کرده اند اما سازمان ملل و اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان آنها را برسمیت نمی شناسند.
شما دوست تجزیه طلب من بفرمایید که در کجای ایران ساختار حکومت محلی شکل گرفته است که بخواهد در برابر دولت مرکزی اعلام استقلال کند. آیا تلاش برای جدا کردن یک استان از دولت مرکزی بدون وجود دولتی محلی معنایی غیر از آنارشیسم و بهم ریختن نظم یک سرزمین دارد؟

تجزیه یا تمرکز زدایی؟
در همین قانون اساسی جمهوری اسلامی هم که من با اصول اساسی آن مخالفم برای مردم مناطق ایران حق اداره سرزمین خود در نظر گرفته شده است. اینکه رئیس دانشگاهی در سنندج باید از سوی وزارت علوم در تهران انتخاب یا تائید شود مایه تاسف و دردناک است ولی همین مشکل را دانشگاههای تهران نیز دارند. چرا رئیس دانشگاه تهران را باید دولت انتخاب کند؟ اگر اداره امور کشور در تهران متمرکز شده است این بدان معنا نیست که مردم تهران دارند کشور را اداره می کنند. گروهی خاص منابع قدرت و ثروت را در کشور ما در اختیار دارند و بدیهی است بسختی حاضر هستند آن را با من و شما قسمت کنند. درد مشترک مردم کردستان، بلوچستان و مازندران در نداشتن دموکراسی است و این با اتحاد راحت تر درمان می شود تا جدایی و هریک براه خود رفتن ضمن اینکه پروژه تجزیه ایران را قدرتهایی دنبال می کنند که مایلند من و شما توسری خور و مطیع آنها باشیم.

دیدگاهی بنویسید